جدول جو
جدول جو

معنی حسن عراقی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن عراقی(حَسَ نِ عِ)
ابن محمد بن علی، مکنی به ابوعلی حلبی. شاعر. درگذشتۀ 803 هجری قمری او راست: الدرالنفیس و جز آن که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 287) آمده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ)
ابن علی بن حسین بن شعبه حرانی حلبی. معاصر شیخ صدوق (متوفی 381 هجری قمری) و استاد شیخ مفید (متوفی 413 هجری قمری). او راست: ’تحف العقول فیماجاء من الحکم و المواعظ عن آل الرسول’ که در 1303 هجری قمری در ایران با منتخب کشف المحجۀ ابن طاوس چاپ شده و سپس در 1380 هجری قمری مجدداً در تهران طبع شده است. رجوع به حرانی و ذریعه ج 3 ص 400 و ج 4 ص 431 شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
ابوالحسن، یکی از دبیران سلطان مسعود غزنوی و از ملازمان وی بود. تولد وی بدرستی معلوم نیست. وفات وی به سال 492 روز دوشنبه ششم شعبان میباشد. مدفن وی مشهدالرضا است. در تاریخ بیهقی آمده است: که گفتند زنان او را دارو دادند و مردی سخت بدخو بود و باریک گیر. رجوع به تاریخ بیهقی ص 539 چ فیاض شود
لغت نامه دهخدا
کنیت زین الدین علی بن هلال عراقی الاصل جزائری المنشاء. فقیه شیعی. او تلمیذ ابن فهد است و در اواخر مائۀ هشتم و اوایل مائۀ نهم هجری میزیست. محقق کرکی و ابن ابی جمهور احسائی از شاگردان اویند. او راست: کتاب الدرّالفرید فی التوحید
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رِقْ ق)
ابن داود. کتاب وی مورد تقلید ثعلب درتألیف کتاب ’الفصیح’ بوده است. (ذریعه ج 3 ص 157)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ رَ)
خوش تدبیری: وی که سلیمانیست بازآید بدین کار و با وی خلعتی باشد از حسن رأی امیرالمؤمنین که مانند آن به هیچ روزگار کس را نبوده است. (تاریخ بیهقی ص 294). کسری گفت: ای بزرجمهر چه هزار کرامات و مراتب که آن را نه از حسن رأی ما بیافتی. (تاریخ بیهقی ص 340). از حسن رأی ما خلقت و ولایت یافتند و بیارامیدند و مقدمی بخدمت درگاه خواهد آمد. (تاریخ بیهقی ص 501). گفت حسن رأی و صدق رعایت پادشاه مرا از مال مستغنی کرده است. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن قاسم بغدادی مکنی به ابوعلی نحوی ملازم صاحب عباد بود و در پیرامون سال 400 هجری قمری درگذشت. اوراست: ’المبسوط’ در لغت. (هدیهالعارفین ج 1 ص 273)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بَ)
ابن خالد. ابن شهرآشوب، تفسیر منسوب به امام حسن عسگری را تألیف این مرد میداند. (ذریعه ج 4 ص 271)
لغت نامه دهخدا
(رُ نِ عِ)
رکن سوم ازارکان کعبه که بسوی عراق است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ دَ)
ابن احمد هداجی مغربی. درگذشتۀ 1006 هجری قمری او راست: شرح صغرای سنوی و شرح کبرا. (هدیه العارفین ج 1 ص 290)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سَ)
از شعرای آذربایجان است. (دانشمندان آذربایجان بنقل از حدیقه) (ذریعه ج 9 ص 242)
لغت نامه دهخدا
(حَسْ سو نِ بُ)
حسین بن احمد بن حسن. درگذشتۀ 1332 هجری قمری او راست: تاریخ کوفه که در 1357هجری قمری در نجف به تصحیح محمد صادق بحرالعلوم و مقدمۀ محمد رضا شبیبی چاپ شده است. و کتب دیگر او در ذریعه ج 3 ص 78، 138، 151، 164، 250، 280، 282، 285، 286، 290، و ج 4 ص 166، 212، و ج 5 ص 124 و 293 و ج 7 ص 14 وج 8 ص 91، 104 و ج 10 ص 112 و ج 11 ص 56، 104 آمده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ مَ)
ابن حسین بن حسن خیابانی بغدادی معروف به درویش اشرف. او راست: خمسۀ درویش اشرف. (ذریعه ج 7 ص 259). رجوع به درویش اشرف شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عِ)
او راست: الانوارالسنیه الماحیه لظلام المنکرین علی الحضرهالمهدیه (مهدی سودانی درگذشتۀ 1302 هجری قمری). چ سودان در سال 1302 هجری قمری (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَبْ با)
ابن جعفر بن عبدالصمد. پسر متوکل خلیفۀ عباسی بود. (477- 554 هجری قمری) او راست: ’سرعهالجواب’. (هدیه العارفین ج 1 ص 278)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عُ رَ)
ابن محمدباقر بن عبدالمطلب خراسانی بشرویه ای. او راست: اصول جوامعالکلم که در 1240 هجری قمری نگاشته است. (ذریعه ج 2 ص 180)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَفْفا)
ابن عبدالله عثمانی مصری. او راست: ’تذکرهالانام به من تولی مصر فی الاسلام’ که در 965 هجری قمری نگاشته است. (هدیهالعارفین ج 1 ص 210) (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَ)
یکی از مدعیان خلافت از خاندان علویان زیدی در طبرستان و معاصر و مخالف حسن بن زید بود و بدست او کشته شد. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 409)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَنِ عَلْ لا)
ابن محمد سنجری هندی دهلوی صوفی. در 736 هجری قمری درگذشت. او راست: ’فوائد الفوائد’. (هدیهالعارفین ج 1 ص 285). و رجوع به حسن دهلوی شود
لغت نامه دهخدا
(عُ)
حسن بن علی بن سعید عمانی، مکنی به ابومحمد. وی مقری بود و پس از سال 500 ه. ق. ساکن مصر گشت. او راست: 1- المرشد. 2- الوقف و الابتداء. (از معجم المؤلفین از طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 223)
ابن علی بن ابوعقیل محمد شیعی امامی. درگذشتۀ 167 هجری قمری او راست: کتاب ’الکروالفر’، ’التمسک بحبل الرسول’. (روضات ص 167 و 168) (هدیهالعارفین ج 1 ص 265)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رِ)
ابن اسد بن حسن مکنی به ابونصر نحوی. در روزگار نظام الملک به وزارت رسید و در پیرامون 487 هجری قمری درگذشت. او راست: ’الزبد فی معرفه کل احد’ و سه کتاب دیگر او درهدیه العارفین ج 1 ص 277 و روضات ص 221 یاد شده است
ابن ابراهیم بن علی بن برهون قاضی واسط شافعی (433- 528 هجری قمری). او راست: ’الفتاوی’ و ’فوائد المهذب’. (هدیه العارفین ج 1 ص 279) (زرکلی 221)
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ رِ عِ)
رجوع به حجرالمحک شود. این سنگ در نهرفاسیوس یافت شود برنگ اسمری سیر، بطعم زعفران، مصمت و ثقیل است. درد کلیه را نافع باشد و قی بازدارد
لغت نامه دهخدا
(حُ یِ عَ)
از شعرای فارسی زبان هند است در طبقات اکبری گوید: از اراک (عراق) به هند آمد و شعر وی را بتخلص حزنی آورده است. و در آتشکده تخلص اورا حزینی دانسته گوید تاجر بود. و حزنی صحیح است و در روضهالصفا نیز چنین آمده است. (ذریعه ج 9 ص 234)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حَ سَ نِ عِ)
دبیرمسعود بن محمود غزنوی. وفات دوشنبۀ ششم شعبان سال 429 هجری قمری و رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 549 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حجر عراقی
تصویر حجر عراقی
سنگ محک حجر المحک
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی برنج خزری
فرهنگ گویش مازندرانی